وی توضیح میدهد: یعنی نویسنده از همان ابتدای نوشتن با نگاه گستردهای دست به قلم شود. مثلاً من وقتی «لبخند مسیح» یا «پنجشنبه فیروزهای» را مینوشتم به ترجمه شدن آن فکر نمیکردم. البته پنجشنبه فیروزهای در حال و هوای زیارت میگذرد و خیلی نمیشود آن را طوری نوشت که برای غیرشیعیان جذاب و لذتبخش باشد. یعنی ممکن است بتوان ترجمه کرد ولی احتمال دارد مخاطب غیرمسلمان ارتباطی برقرار نکند. اما اگر نویسنده از ابتدا به دنبال دغدغههای مشترک باشد میتواند اثری بنویسد که او را به ترجمه و جهانی شدن نزدیک کند.
این نویسنده شناخت ادبیات جهان و مطالعه آن را برای نویسندگان ایرانی ضروری میداند و میگوید: نکاتی انسانی هستند که همه جای دنیا وجود دارند مثلاً فیلمهای آنها را که میبینیم با آنها همذاتپنداری میکنیم. من به دوستانی که با هم کار میکنیم میگویم کتابهای پرفروش جهان را بخوانیم و نگوییم این کتاب در سطح من نیست. بخوانیم و ببینیم چرا فلان اثر این همه مورد توجه مخاطب جهانی قرار گرفته، چه فاکتورهایی دارد که به زبانهای مختلف ترجمه شده و بارها حتی در ایران تجدید چاپ شده. باید بفهمیم فلان نویسنده چگونه توانسته در آمریکا حرفی بزند که در ایران هم شنیده میشود و مخاطب دارد. از آن طرف بررسی و مهندسی معکوس کنیم و مثل آنها کتاب پرمخاطب بنویسیم.
نظر شما